ستائرلغتنامه دهخداستائر. [ س َ ءِ ] (ع اِ) (آلة...) از آلات محاصره است که بوسیله ٔ آن خویش رااز تیررس محافظت کنند و در حصارها و کشتیها خود را بوسیله ٔ آن از خطر نگاه دارند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 138). || پوشش . (آنندراج ). || ج
شتارلغتنامه دهخداشتار. [ ش ِ ] (اِخ ) نقب ... نقبی است در کوهی از کوههای سراة بین ارض بلقاء و مدینه در سمت مشرق طریق الحاج و منتهی میشود به یک زمین وسیع پرگیاه . و کوههای قاران مشرف بر این مکان است . (از معجم البلدان ).
شطارلغتنامه دهخداشطار. [ ش َطْ طا ] (ع ص ) داهی . بسیار زیرک . || بسیار خبیث . || چاقوکش . (فرهنگ فارسی معین ).
شطارلغتنامه دهخداشطار. [ ش ِ ] (ع مص ) مشاطره و چیزی را در میان همدیگر به دو نصف کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به مشاطرة شود.
شطارلغتنامه دهخداشطار. [ ش ُطْ طا ] (ع ص ، اِ) ج ِ شاطِر. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شاطر شود. || عَیّار. (تمدن جرجی زیدان ص 47). رجوع به عیار و ترجمه ٔ تمدن جرجی زیدان شود.