آغیللغتنامه دهخداآغیل . (اِ) ستورگاه . ستورخانه . آخور. اصطبل . (زمخشری ). جای برای گوسفندان و گاوان به شب . و امروز آغِل به کسر غین گویند، و نیز آغُل بضم غین و آغول .
قشولغتنامه دهخداقشو. [ ق َ ش َ / شُو ] (ترکی ، اِ) از ترکی قاشمق به معنی خاریدن . آلتی است از آهن با دندانه ها که اسب را بدان خارند. شانه ٔ ستورخانه . محسة. فرجون شانه که اسب را بدان پاک کنند و موهای ریخته و گرد و غبار آن دور سازند. خرخره ٔ آهنی که اسب را بد