ستیزگرلغتنامه دهخداستیزگر. [ س ِ گ َ ] (ص مرکب ) متمرد و سرکش و نزاع جو. (ناظم الاطباء). ستیزگار. ستیزه گار. ستیزکار. ستیزه کار.
ستیزهکارفرهنگ مترادف و متضادخودرای، ستیزهجو، تندخو، پرخاشگر، ستیزهگر، سرکش، لجوج، نافرمان ≠ مطیع، فرمانبر
جنگجوفرهنگ مترادف و متضادجنگاور، جنگی، چالشگر، حربی، رزمآور، رزمنده، سپاهی، ستیزهجو، ستیزهگر، ستیزنده، سرباز، سلحشور، شجاع، غازی، مبارز، مبارزهجو، متحارب، محارب