سحبان بیانلغتنامه دهخداسحبان بیان . [ س َ ب َ] (ص مرکب ) که در فصاحت سحبان را ماند : آصف حاتم سنی احنف سحبان بیان یحیی خالدعطا جعفر هارون شعار. خاقانی .رجوع به سحبان وائل شود.
شعبانلغتنامه دهخداشعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن اسحاق اسراییلی ، معروف به ابن حافی متطبب . او راست : رساله ای در دخان (تنباکو) و آن را از اسپانیایی (تألیف موروس ) به عربی ترجمه کرده است . (یادداشت مؤلف ).
شعبانلغتنامه دهخداشعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن حسین قسطمونی . او راست : رساله ای فی معدل النهار و العمل بآلته . (یادداشت مؤلف ).
شعبانلغتنامه دهخداشعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن محمدبن داود الاَّثاری قرشی عثمانی موصلی یا مصری ، مکنی به ابوسعیدو ملقب به زین الدین متوفای سال 828 هَ . ق . او راست : 1- کفایةالغلام فی اعراب الکلام . 2<
شعبانلغتنامه دهخداشعبان . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خدابنده ٔ بخش قیدار شهرستان زنجان . سکنه ٔ آن 307 تن و آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات و بن شن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
سحبانلغتنامه دهخداسحبان . [ س َ ] (اِخ ) نام آبی است . (معجم البلدان ) : لولا بنی ّ ما حضرت سحبان و لا اخذت أجرة من انسان .؟(از معجم البلدان ).
سحبانلغتنامه دهخداسحبان . [ س َ ] (ع ص ) نیک برنده و کشنده ٔ هر چیز. (منتهی الارب ). جَرّاف . (اقرب الموارد). || باقی آب در مشک . (مهذب الاسماء) (دهار).
واقعبن سحبانلغتنامه دهخداواقعبن سحبان . [ ق ِ ع ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) ابوالحسن واقعبن سحبان تابعی است . (از یادداشت مؤلف ).
واقعبن سحبانلغتنامه دهخداواقعبن سحبان . [ ق ِ ع ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) ابوعقیل واقعبن سحبان تابعی است . (از یادداشت مؤلف ).
سحبانلغتنامه دهخداسحبان . [ س َ ] (اِخ ) نام آبی است . (معجم البلدان ) : لولا بنی ّ ما حضرت سحبان و لا اخذت أجرة من انسان .؟(از معجم البلدان ).
سحبانلغتنامه دهخداسحبان . [ س َ ] (ع ص ) نیک برنده و کشنده ٔ هر چیز. (منتهی الارب ). جَرّاف . (اقرب الموارد). || باقی آب در مشک . (مهذب الاسماء) (دهار).