سانآیفرهنگ نامها(تلفظ: sān āy) (فارسی ـ ترکی) [سان = کیفیت ، چگونگی + آی (ترکی) ماه] ، کیفیت و چگونگی ماه ؛ (به مجاز) ماه گونه و ماهواره ؛ (در تداول عامه) مثل ماه ، مانند ماه
سنگهای کلسیمی- قلیاییcalc-alkaline rocksواژههای مصوب فرهنگستانسنگهای آذرینی که مقدار کلسیم موجود در آنها از عناصر قلیایی بیشتر است و شاخص قلیایی آهکی آنها بین 56 تا 61 است
تحلیل سریهای زمانیtime-series analysisواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای شناسایی سلسلهای از دادهها و الگوهای یک متغیر در زمانهای مختلف با هدف پیشبینی آن متغیرها در آینده
دلاویزلغتنامه دهخدادلاویز. [ دِ ] (نف مرکب ) دل آویز. دل آویزنده . آویزنده به دل . مطلوب و مرغوب و دلخواه . (برهان ). آنچه یا آنکه دلهای اصحاب نظر بدو مایل بود. (از شرفنامه ٔ منیر
گردلغتنامه دهخداگرد. [ گ َ ] (اِ) هندی باستان ورت ، ورتات (چرخیدن )، وخی عاریتی ودخیلی گرد ، منجی گارایی ، پهلوی ورت (گرد، غبار). خاک ، و خاک برانگیخته را خصوصاً گویند. (برهان
شیرینلغتنامه دهخداشیرین . (ص نسبی ) هر چیزکه نسبت به شیر داشته باشد، خصوصاً در حلاوت . (آنندراج ) (بهار عجم ). || طفل شیرخواره . (ناظم الاطباء). شیری . || هر چیز که مزه ٔ قند و ن
رنگلغتنامه دهخدارنگ . [ رَ ] (اِ) لون . (برهان قاطع). اثر نور که بر ظاهر اجسام نمایشهای مختلف می دهد، بعربی لون گویند. (فرهنگ نظام ). لون یعنی اثر مخصوصی که در چشم از انعکاس اش
درشتلغتنامه دهخدادرشت . [دُ رُ ] (ص ) زبر. زمخت . خشن . مقابل نرم و لین . اخرش . (تاج المصادر بیهقی ). اخشب . اِرْزَب ّ. (منتهی الارب ). اقض . (تاج المصادر بیهقی ). اقود. اکتل .