سخندیکشنری فارسی به انگلیسیlogue _, logy _, phono-, speak _, speaking, speech, talk, tongue, utterance, word
چامه گفتنلغتنامه دهخداچامه گفتن . [ م َ / م ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) شعر گفتن . شعر و غزل گفتن . سخن منظوم سرائیدن . کلام با وزن و قافیه ساختن . تصنیف ساختن . چکامه و غزل برای ممدوح یا
سرودلغتنامه دهخداسرود. [ س ُ ] (اِ) پهلوی «سرت » ، «سروت » (رجوع کنید به سرودن )، بلوچی «سروده » (موسیقی )، افغانی «سرود» (تصنیف ، آهنگ )، اوستا «سراوته » (استماع ) (رجوع کنید ب
چامه سرائیدنلغتنامه دهخداچامه سرائیدن . [ م َ / م ِ س َ دَ ] (مص مرکب ) شعر سرودن . شعر گفتن . سخن منظوم گفتن . کلام با وزن و قافیه ساختن . || سرودخواندن ، نغمه ساز کردن . شعر و تصنیف ب
سرائیدنلغتنامه دهخداسرائیدن . [ س َ دَ ] (مص ) نغمه . (غیاث ). نغمه کردن و سرود گفتن . (آنندراج ). ترنم . (مجمل اللغة) (دهار). تغنیة. (مجمل اللغة). تغنی . (مجمل اللغة) (المصادرزوزن
تنغملغتنامه دهخداتنغم . [ ت َ ن َغ ْ غ ُ ] (ع مص ) سخن نرم گفتن . (تاج المصادر بیهقی ).سخن آهسته گفتن ، یقال : سکت فماتنغم . || آهسته سرائیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظ