سخندیکشنری فارسی به انگلیسیlogue _, logy _, phono-, speak _, speaking, speech, talk, tongue, utterance, word
رشتهلغتنامه دهخدارشته . [ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) ریسمان . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (برهان ). ریسمان و حبل و رسن . (ناظم الاطباء). تار ابریشمی یا پنبه ای . (از
سدلغتنامه دهخداسد. [ س َدد ] (ع مص ) راست و استوار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). استوار شدن . (غیاث اللغات ). || (مص ) استوار کردن رخنه را و اصلاح آن نمودن . (منتهی الار
تزریملغتنامه دهخداتزریم . [ ت َ ] (ع مص ) قطع کردن کمیز بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قطع کردن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد): زرمه ُالدهر؛ ا
عضهلغتنامه دهخداعضه . [ ع َض ْه ْ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (از منتهی الارب ). کذب . (از اقرب الموارد). || سخن چینی نمودن . (از منتهی الارب ). نمامی کردن . (از اقرب الموارد). || اف
صرملغتنامه دهخداصرم . [ ص َ ] (ع مص ) نیک بریدن چیزی را. (منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). بریدن و قطع کردن . (غیاث اللغات ). || ببریدن از کسی . (مصادر زوزنی ) (ترج