سخندیکشنری فارسی به انگلیسیlogue _, logy _, phono-, speak _, speaking, speech, talk, tongue, utterance, word
پروردنلغتنامه دهخداپروردن . [ پ َرْ وَ دَ ] (مص ) پروراندن . پروریدن . پرورانیدن . پرورش کردن . پرورش دادن .تنبیت . تربیت کردن . رب ّ. تربیت . (تاج المصادر بیهقی ). ترشیح . (تاج ا
تقتیتلغتنامه دهخداتقتیت . [ ت َ ] (ع مص ) سخن چینی کردن . || فراهم آوردن دیگ افزار و پختن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در گل پروردن روغن .
شمراجلغتنامه دهخداشمراج . [ ش ِ ] (ع مص ) شمرجة. بد دوختن جامه ٔ کسی را. (ناظم الاطباء). بخیه ٔ دورادور زدن و بد دوختن جامه را. (از اقرب الموارد). || خلط کردن در سخن . || نیکو پر
انشاءلغتنامه دهخداانشاء. [ اِ ] (ع مص ) بیرون آمدن از چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آفریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج
سعیلغتنامه دهخداسعی . [ س َع ْی ْ ] (ع مص ) کوشیدن . (آنندراج ). کوشش . (غیاث ) : نه غم مدح تو از این دل کم نه در سعی تو بر این تن باز. مسعودسعد.دانه مادام که در پرده ٔ خاک نها