سدابیلغتنامه دهخداسدابی . [ س ُ ] (ص نسبی ) کنایه از سبز رنگ . (غیاث ). برنگ سداب : نام نه چرخ سدابی چون فقع بر یخ نویس گر به بخشش نام دستت نیل و سیحون کرده اند. مجیر بیلقانی .چرخ سدابی از لبش دوش فقع گشاد و گفت اینْت نسیم مشک پ
شادابیلغتنامه دهخداشادابی . (حامص مرکب ) سیرابی . (آنندراج ). تری و رطوبت . (ناظم الاطباء). شادآبی . || تری و تازگی . (آنندراج ). طراوت : ز شادابی کام آن سرگذشت یکی شد بدریا یکی شد بدشت .نظامی .