سراوةلغتنامه دهخداسراوة. [ س َ وَ ] (ع مص ) جوانمرد گردیدن و سخی شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مهتر گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سیراوهلغتنامه دهخداسیراوه . [ وَ/ وِ ] (اِ مرکب ) یک نوع طعامی است که از شیر و ماست ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). رجوع به سیرآبه شود.
شراوهلغتنامه دهخداشراوه . [ ش َ وَ ] (اِخ ) جایگاهی است نزدیک بریم که قریب به مدین میباشد. (از معجم البلدان ).
سرچاوهلغتنامه دهخداسرچاوه .[ س َ وَ ] (اِخ ) ده قرلر بخش میاندوآب شهرستان مراغه . سکنه ٔ آن 170 تن . آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات ، توتون ، کرچک . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
کاستانلغتنامه دهخداکاستان . (اِخ ) دهی از دهستان سملقان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 45هزارگزی جنوب باختری کاشمر و 8هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی بجنورد به سراوه . تپه و کوهستانی و گرمسیر و دارای 11