سردتلغتنامه دهخداسردت . [ س َ دَ ] (اِخ ) دهی از بخش دهدز شهرستان اهواز. دارای 103 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
جزریهلغتنامه دهخداجزریه . [ ج َ زَ ری ی َ ] (اِخ ) (ثغور...) یکی از سرحدات جنوب بلاد یونان قدیم است . (از تاریخ الحکماء قفطی ص 28).
روبلغتنامه دهخداروب . [ ] (اِخ ) از ممالکی بود که مجاور سرحدات شرقی و شمالی ایران بود و نام عام امرای آنجا را روب خان می گفتند. رجوع به ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ص 524 شود.
رزقلغتنامه دهخدارزق . [ رِ ] (اِخ ) یا مدینةالرزق . یکی از سرحدهای عجمیان در بصره پیش از آنکه نشان و حد پیدا کنند مسلمانان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). یکی از سرحدات میان مسلمانان و کفار عجم در بصره بوده است . (از معجم البلدان ).
شهرگلغتنامه دهخداشهرگ . [ ش َ رَ ] (اِ) از ریشه ٔ خشای = خشتر = و خشتری اوستایی بمعنی پادشاهی آمده است . || سلطان و امیر. || (اِخ ) لقب یکی از سلاطین ممالک مجاور سرحدات شرقی و شمالی ایران بوده است . (از ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان ص 524 و حاشیه ).