سرخسارلغتنامه دهخداسرخسار. [ س ُ] (اِ مرکب ) مرغی است که سرش سرخ باشد و آن را به تازی حُمَّرة خوانند. (آنندراج ). رجوع به سرخ رو شود.
سرخحصارواژهنامه آزادمکانی که دارای حصاری سرخ رنگ باشد. همچنین سرخحصار یکی از سه روستای تشکیل دهندۀ شهر قدس است. نام آن از خاک سرخ رنگ کوه های نزدیک آن می آید.
سرخ رولغتنامه دهخداسرخ رو. [ س ُ ] (ص مرکب ) سرخ روی . که رخ وی سرخ باشد. که رخ سرخ دارد : ز دیگر طرف سرخ رویان روس فروزنده چون قبله گاه مجوس . نظامی .همه سرخ رویند و پیروزه چشم ز شیران نترسند هنگام خشم . نظ