سرخونلغتنامه دهخداسرخون . [ ] (اِ) زیوری از زیورهای اسب . (یادداشت مؤلف ). || رنگی از اسب . (یادداشت مؤلف ).
شیرخونلغتنامه دهخداشیرخون . (اِخ ) نام پهلوانی منسوب به دربار زابل . (فرهنگ لغات ولف ) : همی رفت پیش اندرون رهنمون جهاندیده ای نام او شیرخون .فردوسی .
ده سرخونلغتنامه دهخداده سرخون . [ دِه ْ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . واقع در 12هزارگزی شمال قلعه کلات مرکز دهستان . دارای 110 تن سکنه است . آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه
کوه سرخونلغتنامه دهخداکوه سرخون . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان منوجان که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
شرخانلغتنامه دهخداشرخان . [ ش َ ] (ع اِ) تثنیه ٔشرخ . هر دو کرانه ٔ سوفار. (منتهی الارب ). گشادگی میان پالان اشتر بود. (مهذب الاسماء). رجوع به شرخ شود.
ده سرخونلغتنامه دهخداده سرخون . [ دِه ْ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . واقع در 12هزارگزی شمال قلعه کلات مرکز دهستان . دارای 110 تن سکنه است . آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه
کوه سرخونلغتنامه دهخداکوه سرخون . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان منوجان که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
طهاوةلغتنامه دهخداطهاوة. [ طُ وَ ] (ع اِ) سرشیر که مانند پوست تنک بالای آن جمع آید. || سرخون . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
رفنلغتنامه دهخدارفن . [رِ ف ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میانکوه بخش اردل شهرستان شهر کرد. سکنه ٔ آن 915 تن . آب آن از رودخانه ٔ سرخون . محصول عمده ٔ آنجا غلات و برنج . صنایع دستی زنان آن گلیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10<
دهنه بیدلغتنامه دهخدادهنه بید. [ دَ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان امجزبخش جبال بارز شهرستان جیرفت . واقع در 75هزارگزی جنوب خاوری مسکون با 250 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. مزارع مکان گرگان ، کنار زاغان ، لب گت ، سرخون ج
ده سرخونلغتنامه دهخداده سرخون . [ دِه ْ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . واقع در 12هزارگزی شمال قلعه کلات مرکز دهستان . دارای 110 تن سکنه است . آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه
کوه سرخونلغتنامه دهخداکوه سرخون . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان منوجان که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).