سردرپیشلغتنامه دهخداسردرپیش . [ س َ دَ ] (ص مرکب ) خجل . (آنندراج ) : کم ز حیوانات باشد پیش ارباب تمیزآدمی کز انفعال جرم سردرپیش نیست . طاهر غنی . || متأمل . (آنندراج ). غمگین : بنفشه وار نشستن چه سود سردر
سردرپیشفرهنگ فارسی عمید۱. سرافکنده.۲. خجل؛ شرمسار: ◻︎ کم ز حیوانات باشد پیش ارباب تمیز / آدمی کز انفعال جرم سردرپیش نیست (طاهر غنی: لغتنامه: سردرپیش)
مگسگیر سردراز مردابیAcrocephalus paludicolaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ مگسگیریان که روی بدنش زرد نخودی است با نوارهای سیاه بر روی پشت و دو نوار روشن و عریض در هر طرف بدن