خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرسام آور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرسام آور
/sarsām[']āvar/
معنی
آنچه سبب سرسام شود؛ سرسامآورنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
staggering
-
جستوجوی دقیق
-
سرسام آور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sarsām[']āvar آنچه سبب سرسام شود؛ سرسامآورنده.
-
سرسام آور
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ) (ص فا.) آن چه که موجب سرسام شود.
-
سرسام آور
دیکشنری فارسی به انگلیسی
staggering
-
واژههای مشابه
-
سرسام موادزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← روانآشفتگی موادزدگی
-
سرسام (پزشکی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
meningitis
-
سرسام الکلزدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← روانآشفتگی الکلزدگی
-
سرسام قطع مصرف الکل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← روانآشفتگی قطع مصرف الکل
-
واژههای همآوا
-
سرسامآور
واژگان مترادف و متضاد
۱. هذیانآلود، هذیانآمیز ۲. بیحد، بیشمار، بینهایت، نجومی، هنگفت
-
سرسامآور
دیکشنری فارسی به انگلیسی
furious
-
جستوجو در متن
-
سرسامی
لغتنامه دهخدا
سرسامی . [ س َ ] (ص نسبی ) کسی که مبتلای مرض سرسام باشد. (آنندراج ) : بی نضج دولت او سرسامی است عالم کز فتنه هر زمانش بحران تازه بینی . خاقانی .سرسامی است عالم و عدل است نضج اونضج از دوای عافیت آور نکوتر است . خاقانی .همت خاصان و دل عامیان شیفته زآن ...