لغتنامه دهخدا
سرعان . [ س َ ن َ ] (ع اِ فعل ) گاهی خبر محض واقع شود و گاهی خبری که متضمن معنی تعجب بود و منه قولهم : لسرعان ما صنعت کذا؛ ای ما اَسْرَع َ.(از ناظم الاطباء). اسم فعل است مبنی بر فتح . گاه خبر محض بود و گاه خبری که در آن معنی تعجب باشد. (از اقرب الموارد). سرعان ذا خروجاً؛ چه ز