سرماندheadroomواژههای مصوب فرهنگستانگسترۀ پویایی باقیماندۀ سمعک که بهصورت اختلاف بین خروجی سمعک و تراز اشباع آن برحسب دسیبل بیان میشود
کارسازلغتنامه دهخداکارساز. (نف مرکب ) خدمتکار و مانندآن . (آنندراج ). وکیل . مهندس . (زمخشری ) : شکر ایزد را که ما را خسرویست کارساز و کاربین و کاردان . فرخی .دولت او در ولایت کارسازهیبت او بر رعیت پاسبان .