سرودنلغتنامه دهخداسرودن . [ س ُ دَ ] (مص ) از: سرو + دن (پسوند مصدری )، پهلوی «سروتن » (آواز خواندن )، اوستا ریشه ٔ «سراو» (شنیدن )، هندی باستان ریشه ٔ «چراو» . آواز خواندن . تغن
سرودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی دن، سراییدن، آهنگساختن، آهنگسازی کردن، تنظیم کردن، ساختن، آفریدن، تولید کردن تألیف کردن، نوشتن شعر گفتن
چکامه سرودنلغتنامه دهخداچکامه سرودن . [ چ َ م َ / م ِس ُ دَ ] (مص مرکب ) چامه و قصیده سرودن . شعر گفتن . شاعری و چغامه سرایی کردن . سخن نظم در شیوه ٔ قصیده گفتن . و رجوع به چکامه و چکا
اعدددیکشنری عربی به فارسیسرودن , ساختن , درست کردن , تصنيف کردن , جعل کردن , اختراع کردن , ترکيب کردن , پختن , گواريدن
چکامه سرودنلغتنامه دهخداچکامه سرودن . [ چ َ م َ / م ِس ُ دَ ] (مص مرکب ) چامه و قصیده سرودن . شعر گفتن . شاعری و چغامه سرایی کردن . سخن نظم در شیوه ٔ قصیده گفتن . و رجوع به چکامه و چکا