سروکار داشتنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تعامل داشتن، رابطه داشتن، ارتباط داشتن، مرابطه داشتن ۲. معامله داشتن، دادوستدداشتن
سرکارلغتنامه دهخداسرکار. [ س َ ] (اِ مرکب ) کارفرما در کاری . (یادداشت مؤلف ). کارفرما و صاحب اهتمام کاری . (آنندراج ). کارفرما. (ناظم الاطباء) : و امور متعلق به قورچیان را ریش سفید سرکار مزبور که عالیجاه قورچی باشی است . (تذکرةالملوک چ 2</sp
هواکشاورزیagronautics, agricultural aeronauticsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از صنعت هوانوردی که با کشاورزی سروکار دارد
تجریدabstraction 2واژههای مصوب فرهنگستانشیوهای در خدمات اَبری که امکان میدهد کاربر با جزئیات سروکار نداشته باشد