زینچهrail chair, chairواژههای مصوب فرهنگستانصفحۀ فولادی شکلدادهشده که بین ریل و ریلبند قرار میگیرد
تسلیم برشیshear yielding, shear bandingواژههای مصوب فرهنگستانوارد آوردن تنش بر ماده، فراتر از نقطۀ تسلیم، چنانچه بدون تغییر حجم دچار کجریختی شود
شارش برشیshear flow, shear layerواژههای مصوب فرهنگستان1. در مکانیک سیالات، شارشی که در آن تنش برشی وجود دارد 2. در مکانیک جامدات، حاصلضرب تنش برشی در کوچکترین بعد سطحمقطع یک عضو جدارنازک
صندلی سلمانیbarber chair/ barber's chair, tombstone 2واژههای مصوب فرهنگستانکُندهای که براثر قطع ناقص درخت به شکل صندلی درآمده است
سریانلغتنامه دهخداسریان . [ س َ رَ ] (ع مص ) رفتن چیزی در اجزای چیزی . (آنندراج ) (غیاث ). || همه شب راه رفتن . (از اقرب الموارد).
سریاناسلغتنامه دهخداسریاناس . [ س ُ ] (اِ) نوعی از پرندگان دریایی . زامر نیز خوانده شده . (دزی ج 1 ص 651).
سریدلغتنامه دهخداسرید. [ س َ ] (ع اِ) درفش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درفش کفشدوزی . (اقرب الموارد).
سریلغتنامه دهخداسری . [ س َ ] (اِخ ) نام یکی از اولیأاﷲ است مشهور بسری سقطی . (برهان ) (آنندراج ) : چون سری بی سر شد اندر راه اوبر سریر سروران شد جای او. (مثنوی ).رجوع به سری سقطی شود.
سریجلغتنامه دهخداسریج . [ س ُ رَ ] (اِخ ) ابن یونس ابوالحارث المروزی از ثقات محدثین و بزرگان فقها و قراء است . او راست : کتاب التفسیر. کتاب القراآت . کتاب السنن در فقه . (یادداشت مؤلف ).
سريعدیکشنری عربی به فارسیچابک , زرنگ , فرز , زيرک , سريع الا نتقال , سرزنده وبشاش , تند , باروح , رايج , چست , تيز , اراسته , پاکيزه , سريع , تندرو , سريع العمل , سريع السير , سرعت