شره شرهلغتنامه دهخداشره شره . [ ش ِرْ رَ ش ِرْ رَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) در تداول عامه ، پاره پاره (جامه ). (یادداشت مؤلف ). شرمبه شرمبه . شرنبه شرنبه . لقمه لقمه . تکه تکه . رجوع به شرمبه شود.
سره سرهلغتنامه دهخداسره سره . [ س َ رَ / رِ س َ رَ / رِ ] (ق مرکب ) خوب خوب . نیک نیک : اکنون بنشینم سره سره نظر میکنم تا نغزیهای ترا ای اﷲ می بینم . (کتاب المعارف ).
سريعدیکشنری عربی به فارسیچابک , زرنگ , فرز , زيرک , سريع الا نتقال , سرزنده وبشاش , تند , باروح , رايج , چست , تيز , اراسته , پاکيزه , سريع , تندرو , سريع العمل , سريع السير , سرعت
سريعدیکشنری عربی به فارسیچابک , زرنگ , فرز , زيرک , سريع الا نتقال , سرزنده وبشاش , تند , باروح , رايج , چست , تيز , اراسته , پاکيزه , سريع , تندرو , سريع العمل , سريع السير , سرعت