سرکوفت زدن

مترادف

سرزنش کردن، شماتت کردن، ملامت کردن، نکوهیدن، نکوهش کردن ≠ تمجید کردن، تحسین کردن، تشویق کردن

جست‌وجوی دقیق

سرکوفت زدن

لغت‌نامه دهخدا

سرکوفت زدن . [ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) سرزنش و ملامت کردن .

سرکوفت زدن

فرهنگ مترادف و متضاد

سرزنش کردن، شماتت کردن، ملامت کردن، نکوهیدن، نکوهش کردن ≠ تمجید کردن، تحسین کردن، تشویق کردن

جست‌وجوی هم‌آوا

سرکوفت

لغت‌نامه دهخدا

سرکوفت . [ س َ ] (اِمص مرکب ) سرزنش . ملامت . توبیخ . بیغاره . نکوهش .

سرکوفت

جست‌وجوی مشابه

سرکوفت،()زدن

سرکوفت زدن شدید

جست‌وجوی متن

ملامت کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

سرزنش کردن، نکوهیدن، شماتت کردن، نکوهش کردن، سرکوفت زدن، عتاب کردن ≠ تحسین کردن، ستایش کردن

تعنت

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. انتقاد، خردهگیری، عیبجویی ≠ تمجید ۲. زخمزبان، سرزنش، سرکوفت، عیبگیری ۳. خرده گرفتن، عیبجویی کردن، عیب گرفتن ۴. سرزنش کردن، سرکوفت زدن ≠ تمجید کردن

شنعت

شنعت . [ ش َ / ش ُ ع َ ] (ازع ، اِمص ) شُنْعة. شناعت . مأخوذ از شنعة عربی بمعنی زشتی و بدی . (از غیاث اللغات و گوید در تاج به کسر آمده است ). شناعت . زشتی . زشت شدن . (یادداشت مؤلف ). قبح و زشتی . (فرهنگ نظام ). زشتی و بدی . (ناظم الاطباء).

دعوا

لغت‌نامه دهخدا

دعوا. [ دَع ْ ] (ع ، اِمص ) دعوی ، در تداول عامه ٔ فارسی زبانان . پرخاش . (ناظم الاطباء). سرزنش کردن و سرکوفت زدن و مورد بازخواست قرار دادن کودک یا زیردست ، در این صورت گویند: بچه را دعواش کردم . (فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به دعوا کردن شود. || خصومت . نزاع . جدال . جنگ . (