وفاءلغتنامه دهخداوفاء. [ وَ ] (ع مص ) به سر بردن دوستی و پیمان را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پیمان نگاه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). به سر بردن عهد و پیما
بردنلغتنامه دهخدابردن . [ ب ُ دَ ] (مص ) کشیدن . حمل کردن . برداشتن . با خود برداشتن . نقل کردن . منتقل کردن . (یادداشت مؤلف ). اذهاب .(تاج المصادر بیهقی ). مقابل آوردن . نقل ک
غنیمت شمردنلغتنامه دهخداغنیمت شمردن . [ غ َ م َ ش ِ / ش ُ م ُ / م َ دَ ] (مص مرکب ) فایده و سود بردن از چیزی . (ناظم الاطباء). غنیمت دانستن . تَغَنﱡم . (دهار) (منتهی الارب ). اغتنام .
کشیدنلغتنامه دهخداکشیدن . [ ک َ / ک ِدَ ] (مص ) (از: کش + یدن ، پسوند مصدری ) بردن . گسیل داشتن . سوق دادن . از جای به جائی نقل مکان دادن . (یادداشت مؤلف ). بردن از جایی به جای
مویلغتنامه دهخداموی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. م