سستبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه سستبودن، بیکار بودن، آفتابگز کردن، بهبطالت وقت گذراندن، عمل نکردن صبرکردن، آهسته رفتن، بهتعویق انداختن به باد(ی) بند بودن، ضعیف بودن