سطحیلغتنامه دهخداسطحی . [ س َ ] (ص نسبی ) ظاهری و خارجی و بیرونی . (ناظم الاطباء). || بی عمق . || بیهوده و بی معنی . (ناظم الاطباء).
سطحیدیکشنری فارسی به انگلیسیexternal, passing, skin-deep, superficial, nominal, outward, shallow, simplistic, sophomoric, surface, yeasty
سطحیفرهنگ مترادف و متضاد۱. سرسری، غیرعمیق ≠ عمقی، عمیق ۲. بیرونی، خارجی، ظاهری ۳. ظاهرگرا، ظاهربین، قشری ۴. مربوط به سطح ≠ حجمی ۵. رویی ۶. رویهای ۷. کممایه ۸. کمعمق ۹. اندک، ناچیز
چئچستهلغتنامه دهخداچئچسته . [ چ َ ءِ چ َ ت َ ] (اِخ ) نام دریاچه ٔ ارومیه است . مؤلف «مزدیسنا» در توضیح لغت «خنجست » نویسد: «در اصل میبایست «چیچست » باشد چه در اوستا «چئچسته » نام دریاچه ٔ ارومیه است ». (مزدیسنا تألیف دکترمعین چ 1 حاشیه ٔ ص <span class="hl" d
چستهلغتنامه دهخداچسته . [ چ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) بمعنی نغمه و آهنگ باشد. (برهان ). نغمه را گویند. (جهانگیری ). بمعنی نغمه است . (انجمن آرا) (آنندراج ). نغمه و آهنگ . (ناظم الاطباء). نغمه . (فرهنگ نظام ). آواز و آهنگ خوانندگی : ز قول
چستهلغتنامه دهخداچسته . [ چ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ) شیردان گوسفند و بز و امثال آنرا گویند. (برهان ). شیردان بز و گوسفند و غیره باشد. (جهانگیری ). شیردان گوسپندان و غیره ، و آن معده ٔ اولین است از هر دو معده ٔ حیوانات سبزه خوار. (آنندراج ). شیردان گوسپند و بز و جز
چشتهلغتنامه دهخداچشته . [ چ َ / چ ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) مخفف چاشته است که طعمه و طعام اندک باشد. (برهان ). مخفف چاشته است . (انجمن آرا). بمعنی طعام چاشت باشد و بعد از آن تخفیف نموده بمعنی مأخوذ استعمال کرده باشند. (آنندراج ). ط
خزش سطحیsurface creepواژههای مصوب فرهنگستانحرکت آهستۀ دانههای درشت در طول یک سطح براثر جهش دانههای کوچکتر
خوانشپریشی سطحیsurface dyslexiaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای خوانشپریشی که در آن فرد توانایی بیان ناواژهها (nonwords) را دارد، اما قادر به ادای واژهها نیست
سطح مجاورproximal surfaceواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از یک دندان که در مجاورت سطحی از دندان کناری خود قرار دارد
مجاور 1proximal 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی از دندان که در مقابل سطحی از دندان کناری خود قرار دارد
سطحی [دانش]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال [دانش]، عوامانه، خرافاتی [فرد] غیرمتخصص، زبانباز، متظاهر، دارای اداواصول نپخته، نسنجیده، هوایی، خام کم عمق
خزش سطحیsurface creepواژههای مصوب فرهنگستانحرکت آهستۀ دانههای درشت در طول یک سطح براثر جهش دانههای کوچکتر
خوانشپریشی سطحیsurface dyslexiaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای خوانشپریشی که در آن فرد توانایی بیان ناواژهها (nonwords) را دارد، اما قادر به ادای واژهها نیست
خوردگی زیرسطحیsubsurface corrosionواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خوردگی که در زیر سطح ماده به وجود میآید و معمولاً در نتیجۀ واکنش برخی از اجزای تشکیلدهندۀ آلیاژ رخ میدهد متـ . اکسایش داخلی internal oxidation
درمان سطحیsurface therapyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رواندرمانی که به جای تمرکز بر کشف و تحلیل انگیزههای ناخودآگاه و زیربنایی، به کاهش فشارهای روانی مُراجع و تعدیل نگرشها و الگوهای رفتاری او میپردازد