سعابیبلغتنامه دهخداسعابیب . [ س َ ] (ع اِ)رشته مانندی از شهد و لعاب خطمی و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
شعبعبلغتنامه دهخداشعبعب . [ ش َ ع َ ع َ ] (اِخ ) آبی است در یمامه از آن بنی قشیر. (از معجم البلدان ). نام جایگاه زیبایی است در سرزمین عرب و گویند نام آب آنجاست . (از اقرب الموارد). موضعی است . (منتهی الارب ).
حزم شعبعبلغتنامه دهخداحزم شعبعب . [ ح َ م ُ ] (اِخ ) نام جائی است که در شعر آمده است : تبصّر خلیلی هل تری من ظعائن سوا لک نقباً بین حزمی شعبعب فریقان منهم جازع بطن نخله و آخر منهم قاطع حد کبکب . امروءالقیس (از معجم البلدان ).و د