سفتیدیکشنری فارسی به انگلیسیconcreteness, firmness, hardness, rigidity, solidity, stiffness, tenacity, toughness
شگفتیلغتنامه دهخداشگفتی . [ ] (اِخ ) نام ستاره ای است بر گردن قیطس که از قدر دویم بنوبت تا قدر هشتم شود و نیز رنگ از زرد به سرخ گرداند. (یادداشت مؤلف ).
شگفتگیلغتنامه دهخداشگفتگی . [ ش ِ گ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) شکفتگی و حالت شکفتن غنچه و واشدن لبها هنگام تبسم . (ناظم الاطباء). صورتی ازشکفتگی . || ناز و شادمانی و افتخار کردن .(از یادداشت مؤلف ): فتحة؛ شگفتگی و نازش مردم به چیزی که دارد از ملک و از ادب و از علم
شگفتیلغتنامه دهخداشگفتی . [ ش ِ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه ٔ شهرستان خوی . سکنه ٔ آن 138 تن . آب آن از آقچای و چشمه . محصول عمده ٔ آنجا غلات و حبوب . صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آنجا اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <spa
سفتینلغتنامه دهخداسفتین . [ س ِ ] (اِخ ) نام ولایتی است از ترکستان منسوب به خوبان . (برهان ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف سقین است .
ثابت سفتیstiffness constantواژههای مصوب فرهنگستانضریبی در قانون تعمیمیافتۀ هوک که بهموجب آن تنش وارد بر جسم با کُرنش تولیدشده متناسب است
سفتینلغتنامه دهخداسفتین . [ س ِ ] (اِخ ) نام ولایتی است از ترکستان منسوب به خوبان . (برهان ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف سقین است .
ثابت سفتیstiffness constantواژههای مصوب فرهنگستانضریبی در قانون تعمیمیافتۀ هوک که بهموجب آن تنش وارد بر جسم با کُرنش تولیدشده متناسب است
ضریب سفتیstiffness coefficientواژههای مصوب فرهنگستاننسبت نیرویی که بر سامانۀ مکانیکی خطی وارد میشود به جابهجایی از وضعیت تعادل همان سامانه