سفریلغتنامه دهخداسفری . [ س َ ف َ ] (ص نسبی ) سفرکننده . مسافر : منزل تست جهان ای سفری جان عزیزسفرت سوی سرائیست که آن جای بقاست . ناصرخسرو.مرد سفری ز لطف رایش چون سایه فتاد زیر پایش . نظامی .مثال ا
سفریفرهنگ فارسی معین(سَ فَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - لوازم سفر. 2 - مسافر. 3 - شاعرانی که در لشکر - کشی ها پادشاه را همراهی می کردند.
مقیاس توفند سفیر ـ سیمپسونSaffir-Simpson hurricane scaleواژههای مصوب فرهنگستانطرحوارۀ ردهبندی شدت توفند براساس بیشینۀ سرعت باد سطح زمین و نوع و گسترۀ خسارت ناشی از توفان
صفریلغتنامه دهخداصفری . [ ص َ ف َ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ جباره ٔ ایل عرب از ایلات خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).
صفریلغتنامه دهخداصفری . [ ص َ ف َ ری ی ] (ع اِ) اول ازمنه . (منتهی الارب ). اول الازمنة و تکون شهراً. (قطر المحیط). || بچه ٔ گوسپندان که در طلوع سهیل زاده باشد، سپس قیظی . (منتهی الارب ). نتاج الغنم مع طلوع سهیل و هو بعدالقیظی . (اقرب الموارد). || باران که در اول خریف بارد. (منتهی الارب ). با
سفرینلغتنامه دهخداسفرین . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین . آب آن از رودخانه جونیک و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
سفریاریassistance during travelواژههای مصوب فرهنگستانارائۀ اطلاعات و کمک بیستوچهارساعته به مسافران در بخشهایی از سفر که در قرارداد گنجانده شده است
خودروِ سفریstation wagon, station 3واژههای مصوب فرهنگستانخودروی که صندلی عقب آن قابل برداشتن یا تا شدن باشد و صندوق عقب نداشته باشد متـ . سفری
سفرینلغتنامه دهخداسفرین . [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین . آب آن از رودخانه جونیک و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
سفریاریassistance during travelواژههای مصوب فرهنگستانارائۀ اطلاعات و کمک بیستوچهارساعته به مسافران در بخشهایی از سفر که در قرارداد گنجانده شده است
مسفریلغتنامه دهخدامسفری . [ م َ ف َ ] (اِخ ) شهرکی است [ به خراسان ] از عمل مرو و کشت و برز آن بر آب رود مرو است . (حدود العالم ). قریه ٔ بزرگی است در طرف نواحی مرو از جهت خوارزم ، از این مکان به رمل میروند و نام اولیه ٔ آن هرمزفره بوده است . (از معجم البلدان ).
خودروِ سفریstation wagon, station 3واژههای مصوب فرهنگستانخودروی که صندلی عقب آن قابل برداشتن یا تا شدن باشد و صندوق عقب نداشته باشد متـ . سفری
اجارهنامۀ سفریvoyage charter party/ voyage charter-partyواژههای مصوب فرهنگستاناجارهنامهای که شرایط اجاره برای سفری مشخص در آن ذکر شده است