blanchingدیکشنری انگلیسی به فارسیبلانچینگ، رنگ پریده کردن، سفیدکردن، سفیدپوست کردن، رنگ چیزی را بردن، سفید شدن، رنگ پریده یا سفید شدن
مادة قاصرةدیکشنری عربی به فارسیسفيد شدن بوسيله شستن با وسايل شيميايي , سفيدکردن , ماده اي که براي سفيد کردن(هرچيزي)بکار رود
blanchدیکشنری انگلیسی به فارسیبلانچ، رنگ پریده کردن، سفیدکردن، سفیدپوست کردن، رنگ چیزی را بردن، سفید شدن، رنگ پریده یا سفید شدن
blanchedدیکشنری انگلیسی به فارسیشفاف، رنگ پریده کردن، سفیدکردن، سفیدپوست کردن، رنگ چیزی را بردن، سفید شدن، رنگ پریده یا سفید شدن
blanchesدیکشنری انگلیسی به فارسیتمیز کردن، رنگ پریده کردن، سفیدکردن، سفیدپوست کردن، رنگ چیزی را بردن، سفید شدن، رنگ پریده یا سفید شدن