سفیدگرلغتنامه دهخداسفیدگر. [ س َ / س ِ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه ظرفهای مسین را سفید کند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
صفدرلغتنامه دهخداصفدر. [ ص َ دَ ](اِخ ) یکی از شعرای هندوستان و از اهالی بلگرام بروایتی ساندی است . و در فرخ آباد درگذشته ، از او است :چشم دارم که روم جانب سلطان نجف سرمه ٔ دیده کنم خاک بیابان نجف .(از قاموس الاعلام ترکی ).
سفیدگرلغتنامه دهخداسفیدگر. [ س َ / س ِ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه ظرفهای مسین را سفید کند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
سفیدگرلغتنامه دهخداسفیدگر. [ س َ / س ِ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه ظرفهای مسین را سفید کند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).