سلانه سلانهلغتنامه دهخداسلانه سلانه . [ س َل ْ لا ن َ / ن ِ س َل ْ لا ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) در تداول عامه ، آرام آرام ، یواش یواش (راه رفتن ). (فرهنگ فارسی معین ) : حاجی ... به اطراف نگاه کرد و سلانه سلانه بر
سلانه سلانهفرهنگ فارسی عمیدآرامآرام؛ باآهستگی و وقار.⟨ سلانهسلانه راه رفتن: [عامیانه] آهسته و آرام و بیخیال قدم برداشتن.
lumberingدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان دادن، سلانه سلانه راه رفتن، الوار را قطع کردن، سنگین حرکت کردن، چوب بری کردن
lumberedدیکشنری انگلیسی به فارسیتسخیر شده، سلانه سلانه راه رفتن، الوار را قطع کردن، سنگین حرکت کردن، چوب بری کردن
lumbersدیکشنری انگلیسی به فارسیلامبورگ، سلانه سلانه راه رفتن، الوار را قطع کردن، سنگین حرکت کردن، چوب بری کردن
سلانهواژهنامه آزادخرامان و با ناز و ادعا و آهسته و طمأنینه راه رفتن؛ خوش خوش حرکت کردن به سمت مقصد معلوم .
سلانه سلانهلغتنامه دهخداسلانه سلانه . [ س َل ْ لا ن َ / ن ِ س َل ْ لا ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) در تداول عامه ، آرام آرام ، یواش یواش (راه رفتن ). (فرهنگ فارسی معین ) : حاجی ... به اطراف نگاه کرد و سلانه سلانه بر
مترسلانهلغتنامه دهخدامترسلانه . [ م ُ ت َ رَس ْ س ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ،ق مرکب ) مأخوذ از تازی ، منشیانه . (ناظم الاطباء).- مترسلانه نوشتن ؛ نامه ٔ بلیغ و فصیح بطور انشاء و فصیحانه نوشتن . (ناظم الاطباء).
سلانه سلانهفرهنگ فارسی عمیدآرامآرام؛ باآهستگی و وقار.⟨ سلانهسلانه راه رفتن: [عامیانه] آهسته و آرام و بیخیال قدم برداشتن.