سمورهلغتنامه دهخداسموره . [ س َ رَ / رِ ] (اِ) سمور : چون برون جست لوز از سوراخ شد سموره بنزد او گستاخ .عنصری .
شمپوریلغتنامه دهخداشمپوری . [ ش َ ] (ص نسبی ) جبری . قهری . (ناظم الاطباء). حرکت قسری ، نقیض آزادی و طبیعی است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (از برهان ) (از ناظم الاطباء). || زبردست و ظالم . (ناظم الاطباء).