خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنت
لغتنامه دهخدا
سنت . [ ] (اِ) اسم هندی زنجبیل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
سنت
لغتنامه دهخدا
سنت . [ س َ ن ِ ] (ع ص )مرد کم خیر. ج ، سنتون . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || سال قحط. (ترجمان القرآن ) (ناظم الاطباء).
-
سنت
لغتنامه دهخدا
سنت . [ س ِ ] (اِ) یک قسمت از صد قسمت واحد پول امریکا، و صد سنت برابر یک دلار است .
-
سنت
لغتنامه دهخدا
سنت . [ س ُن ْ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه ٔ شهرستان خوی . دارای 551تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی آنان جوراب بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سنت
لغتنامه دهخدا
سنت . [ س ُن ْ ن َ ] (ع اِ) راه و روش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طریقه . قانون . روش . (منتهی الارب ). آیین . رسم . نهاد. ج ،سنن : غزوی کنیم بر جانب هندوستان دور دست تر تا سنت پدران تازه کرده باشیم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 284). و سنتی از عدل میان م...
-
واژههای مشابه
-
اهل سنت
لغتنامه دهخدا
اهل سنت . [ اَ ل ِ س ُن ْ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنیان . اهل تسنن . رجوع به تاریخ سیستان صص 191 - 193 و مزدیسنا ص 289 و ضحی الاسلام و فهرست آن و رجوع به سنی شود.
-
طلاق سنت
لغتنامه دهخدا
طلاق سنت . [ طَ ق ِ س ُن ْ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) و آن دو نوع است : طلاق سنی بمعنی اعم ؛ طلاقی که بواسطه ٔ رعایت شرایط جایز است . طلاق سنی بمعنی اخص ؛ طلاقی که با رعایت شرایط صادر و زوج از حق رجوع خود در ایام عده استفاده ننماید.علامه گوید: طل...
-
سنت کردن
لغتنامه دهخدا
سنت کردن . [ س ُن ْ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ختنه کردن . (ناظم الاطباء). ختان . بریدن . ختن : و طاهر را سنت کردند اندر سنه ٔ ست و سبعین و مأتین . (تاریخ سیستان ).
-
سنت نهادن
لغتنامه دهخدا
سنت نهادن . [ س ُن ْ ن َ ن َ دَ ] (مص مرکب ) روش و قاعده وقانون ترتیب دادن . طریقتی بنیاد نهادن : هرکه او بنهاد ناخوش سنتی سوی او نفرین رود هر ساعتی . مولوی .رجوع به سنت شود.
-
سنت اگوستن
لغتنامه دهخدا
سنت اگوستن . [ س َ اُ ت َ ] (اِخ ) متولد بسال 354 و متوفی بسال 430 م . کشیش هیپون نزدیک شهر بن پسر سنت مونیک پس از جوانیی پرحادثه وی بوسیله ٔمواعظ سنت آمبرواز هدایت شد و مشهورترین آباء کلیسای لاتینی گردید. آثار عمده ٔ او عبارتند از: شهر خدا و اعترافا...
-
سنت پرست
لغتنامه دهخدا
سنت پرست .[ س ُن ْ ن َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه آداب و رسوم را پرستد. که اعمال و افعال پیشینیان را احترام گذارد.
-
سنت پرستی
لغتنامه دهخدا
سنت پرستی . [ س ُن ْ ن َ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) عمل سنت پرست .
-
سنت گودار
لغتنامه دهخدا
سنت گودار. [ س ِ گ ُ ] (اِخ ) کوهی است از سلسله جبال آلپ در سویس . مرتفعترین نقطه ٔ آن 3226 متر و همیشه مستور از برف است . راه آهنی که اروپای غربی و شمالی را به ایتالیا وصل می کند در ارتفاع 2075 متری این کوه از تونلی بطول 15 کیلومتر می گذرد. ساختن ای...
-
سنت هلن
لغتنامه دهخدا
سنت هلن . [ س َ هَِ ل ِ ] (اِخ ) جزیره و مستعمره ٔ بریتانیادر مغرب آفریقا واقع در اقیانوس اطلس در 1900 کیلومتری ساحل . دارای 4900 تن سکنه . کرسی آن «جیمس تون » است . شهرت این جزیره بسبب تبعید ناپلئون بناپارت بدانجاست و وی سالهای آخر عمر خود را در آنج...