خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سنه
/sane/
معنی
دعای بد؛ لعنت؛ نفرین.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سال، عام
۲. فریه، لعنت، نفرین
برابر فارسی
سال
دیکشنری
year
-
جستوجوی دقیق
-
سنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سال، عام ۲. فریه، لعنت، نفرین
-
سنه
فرهنگ واژههای سره
سال
-
سنه
لغتنامه دهخدا
سنه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (از ع ، اِ) سنة. سال . ج ، سنوات ، سنون ، سنین . (منتهی الارب )(آنندراج ) (مهذب الاسماء). حول . عام . حجة. سال . حول .(اصله سنهة). ج ، سنهات . (ناظم الاطباء) : زندگانیت باد الف سنه چشم دشمنت برکناد کنه . منجیک .سال سیصد سرخ می...
-
سنه
لغتنامه دهخدا
سنه . [ س َ ن َه ْ ] (اِ) لعنت و نفرین . به این معنی با شین هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). نفرین و لعنت . (اوبهی ) (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) : ای فرومایه در کون هل و بی شرم و خبیث آفریده شده از فریه سردی و سنه . لبیبی .شهر و اسبوع و سنه نامند...
-
سنه
لغتنامه دهخدا
سنه . [ س ِ ن َ ] (ع اِ) کره که بر نان و شراب افتد. (منتهی الارب ). || گندم دیرینه که سالها بر آن گذشته باشد. (آنندراج ). طعام سنه ؛ گندم دیرینه که سالها بر آن گذشته باشد. (منتهی الارب ).
-
سنه
لغتنامه دهخدا
سنه . [ س ِ ن ِ] (اِ) نام گیاهی است دارویی . رجوع به سنا و کارآموزی داروسازی ص 191 شود.
-
سنه
لغتنامه دهخدا
سنه . [ س ُ ن ُه ْ ] (اِ) زن پسر که بعروس شهرت دارد. (برهان ). عروس و بیوک و منکوحه ٔ پسر. (ناظم الاطباء). منکوحه ٔ پسر. (غیاث ). زن پسر. (آنندراج ). زن پسر و آنرا سنار وسنهار نیز نامند. (جهانگیری ). رجوع به سنهار شود.
-
سنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شنه› [قدیمی] sane دعای بد؛ لعنت؛ نفرین.
-
سنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سنَة، جمع: سُنون و سِنون و سِنین و سَنوات] [قدیمی] sane مجموع دوازده ماه؛ سال.
-
سنه
فرهنگ فارسی معین
(س نَ یا نِ) [ ع . سنة ] (اِ.) 1 - اول خواب ، چرت . 2 - غفلت .
-
سنه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . سنة ] (اِ.) سال ، یک سال .
-
سنه
فرهنگ فارسی معین
(سَ نَ یا نِ) (اِ.) لعنت ، نفرین .
-
سنه
لهجه و گویش مازنی
senne ۱سفت سخت ۲پشگل
-
سنه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
year
-
سنه
دیکشنری فارسی به عربی
تاريخ , سنت