سنگ آسیالغتنامه دهخداسنگ آسیا. [ س َ ] (اِ مرکب ) دو تخته سنگ گرد که در میان آنها چیزها را بسایند و آرد کنند. (ناظم الاطباء). آسیاسنگ . حجرالرحی . رحا. لافظة : گرم سنگ آسیا بر سر بگ
سنگ آسیاییلغتنامه دهخداسنگ آسیایی . [ س َ ] (حامص مرکب ) سنگ آسیا بودن : تو را بس باد ازین گندم نمایی مرا زین دعوی سنگ آسیایی . نظامی .رجوع به ماده ٔ قبل شود.
سنگ زیرین آسیا بودنلغتنامه دهخداسنگ زیرین آسیا بودن . [ س َ گ ِ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مقاومت و پایداری داشتن . سخت مقاوم بودن : بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان بهر جفا که توانی که سنگ زیر
آسیاسنگفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسنگ آسیا؛ هر سنگ بزرگ شبیه سنگ آسیا: ◻︎ سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی / کمترین موج آسیاسنگ از کنارش درربودی (سعدی: ۱۲۲).
سنگ آسیاییلغتنامه دهخداسنگ آسیایی . [ س َ ] (حامص مرکب ) سنگ آسیا بودن : تو را بس باد ازین گندم نمایی مرا زین دعوی سنگ آسیایی . نظامی .رجوع به ماده ٔ قبل شود.