سنگ سیاهلغتنامه دهخداسنگ سیاه . [ س َ گ ِ ] (اِخ ) حجرالاسود. (شرفنامه ٔ منیری ) : بشب چون مردمک را جلوه گاه است که در کعبه محک سنگ سیاه است . حکیم زلالی (از آنندراج ).رجوع به حجرال
سنگ سیاهلغتنامه دهخداسنگ سیاه . [س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 231 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایر
سیاه سنگلغتنامه دهخداسیاه سنگ . [ سیا س َ ] (اِخ ) نام موضعی است در جرجان و چشمه ای است در آن موضع که بهمن نام دارد و اگر جمعی از آن چشمه آب بردارند و یک شخص از ایشان پای بر کرمی که
سیاه سنگلغتنامه دهخداسیاه سنگ . [ سیا س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . دارای 345 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و
سیاه سنگلغتنامه دهخداسیاه سنگ . [ سیاس َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 141 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا چغندر است . (از فرهنگ جغرافیائی ایر
حجرالاسودفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسنگ سیاهی که آن را به دیوار کعبه نصب کردهاند و حاجیان هنگام طواف کعبه آن را لمس میکنند.
مغناطیسفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی سنگ آهن که در معدنهای مخصوص بهشکل سنگ سیاه پیدا میشود و آهن را به خود جذب میکند؛ آهنربا. مغناطیس زمین: (فیزیک) کرۀ زمین یک میدان مغناطیسی دارد که در
پاشنه سنگلغتنامه دهخداپاشنه سنگ . [ ن َ / ن ِ س َ ] (اِ مرکب ) سنگ سیاه متخلخل ، ستردن و پاک کردن پای را از شوخ . سنگ پای خار. (منتهی الارب ). سنگ پا. نشفه . سنگ پاشنه .