پیشوازلغتنامه دهخداپیشواز. [ ش ْ ] (اِ مرکب ) پیشباز. استقبال .استقبال کردن و استقبال کننده . (غیاث ) : بهار آمد از باغ فردوس بازمی و نغمه را فرض شد پیشواز. ملاطغرا (از آنندراج ). || (ص مرکب ) جلو گشاده که قسمت قدامی آن چاک باشد و با
شواشلغتنامه دهخداشواش . [ ش َوْ وا ] (اِخ ) جایگاهی است در دمشق که آن را جسر ابن شواش گویند. (از معجم البلدان ).
شواشلغتنامه دهخداشواش . [ ش َ ] (ع اِمص ) اختلاف . یقال : بینهم شواش ؛ ای اختلاف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عنیزةلغتنامه دهخداعنیزة. [ ع ُ ن َ زَ ] (اِخ ) از وادیهای یمامه است در نزدیکی سواج . رجوع به معجم البلدان شود.
جرینلغتنامه دهخداجرین . [ ج ُ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است میان سواج و نیر در لعباء از اراضی نجد. (از معجم البلدان ).
محدثةلغتنامه دهخدامحدثة. [ م ُ دَ ث َ ] (اِخ ) نام چند آب در وادیهای عضاة از بنی کعب بن عبدالدین ابوبکر که محدثه ٔ سواج خوانند و در نزدیکی عقلانه واقع است . (از معجم البلدان ).
ثویرلغتنامه دهخداثویر. [ ث ُوَ ] (ع اِ مصغر) تصغیر ثور. || (اِخ ) زمین ریگ زار و سنگستانی است سفید رنگ از بنی ابی بکربن کلاب نزدیک سواج و کوههای حمی ضریة. (مراصد الاطلاع ).
اخارجلغتنامه دهخدااخارج . [ اَ رِ ] (ع اِ) ج ِ خراج . || (اِخ ) کوهی است بنی کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة را. موهوب بن رشید القریظی در مرثیه ٔ مردی گوید:مقیم مااقام ذری سواج و مابقی الاخارج و البتیل .(معجم البلدان ).