سوسیلغتنامه دهخداسوسی . (اِ) پارچه ای که از پنبه و ابریشم بافند. (ناظم الاطباء). پارچه ای است محرمات و چارخانه و ریزخط. (لغات دیوان نظام قاری ) : دندان از دو رسته بخیه ٔ پیوسته و زبان از سوزندان سوسی . (دیوان نظام قاری ص 134).
سس پنیرcheese sauceواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع سسهای سفید طعمدارشده با پنیر که عمدتاً برای پوشش دادن برخی از غذاها مانند نیرشته یا ماهی، به کار میرود
سس پیالهایdipping sauce, dipواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع چاشنیهایی که ویژة غذاهای انگشتی و نانها و برگک سیبزمینی و سبزیجات است و در ظروف دهانگشاد و کاسهمانند عرضه میشود تا بتوان خوراک را مستقیماَ و بههنگام صرف غذا در آن غوطهور یا به آن آغشته کرد
دولفین کوهاندار اطلسیSousa teusziiواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آببازسانان که بالۀ پشتی آن بهطور غیرمعمول منحنی و خمیده است و کوهان یا قوز کوچکی بر روی قسمت پشتی دارد
دولفین کوهاندار چینیSousa chinensisواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آببازسانان با پیشانی شیبدار که بالۀ پشتی دوطبقۀ آن شامل یک بالۀ کوچکتر است که بر روی قوز طویل پشتی قرار گرفته است
مدل سفرگزینیmode choice model, modal choice modelواژههای مصوب فرهنگستانمدلی برای پیشبینی سهم هریک از شیوههای حملونقل موجود از تعداد کل نفرسفرها
سوسیالیسملغتنامه دهخداسوسیالیسم . [ س ُ سیا ] (فرانسوی ، اِ) نامی که بمجموعه ٔ نظرات اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی که تملک شخصی و وسایل تولیدو مبادله را محکوم میسازد اطلاق میشود. بنای سوسیالیسم عدم تساویهای اجتماعی است . (فرهنگ فارسی معین ).
سوسیالیسمفرهنگ فارسی عمیدنظریهای که هدف آن تعدیل ثروت و درآوردن عوامل و وسایل تولید به مالکیت عمومی و تسلط دولت بر مؤسسات بزرگ اقتصادی و صنعتی و منابع طبیعی به نفع همۀ مردم و جلوگیری از جمع شدن سرمایه در دست اشخاص معدود میباشد.
سوسیسفرهنگ فارسی عمیدنوعی خوراک که از گوشت چرخکرده، ادویه و مواد دیگر تهیهشده و داخل پوشش پلاستیکی به شکل استوانه عرضه میشود.
سوسیولوژیفرهنگ فارسی عمیدعلمی که به مطالعۀ روابط بین افراد، گروهها و طبقات اجتماعی میپردازد؛ جامعهشناسی.
ابویعقوبلغتنامه دهخداابویعقوب . [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) یوسف بن حمدان سوسی . رجوع به ابویعقوب سوسی شود.
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد (فتحا) سوسی سملالی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی سوسی شود.
علی فاسیلغتنامه دهخداعلی فاسی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمد سوسی فاسی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی سوسی شود.
سوسیالیسملغتنامه دهخداسوسیالیسم . [ س ُ سیا ] (فرانسوی ، اِ) نامی که بمجموعه ٔ نظرات اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی که تملک شخصی و وسایل تولیدو مبادله را محکوم میسازد اطلاق میشود. بنای سوسیالیسم عدم تساویهای اجتماعی است . (فرهنگ فارسی معین ).
سوسیالیسمفرهنگ فارسی عمیدنظریهای که هدف آن تعدیل ثروت و درآوردن عوامل و وسایل تولید به مالکیت عمومی و تسلط دولت بر مؤسسات بزرگ اقتصادی و صنعتی و منابع طبیعی به نفع همۀ مردم و جلوگیری از جمع شدن سرمایه در دست اشخاص معدود میباشد.
سوسیسفرهنگ فارسی عمیدنوعی خوراک که از گوشت چرخکرده، ادویه و مواد دیگر تهیهشده و داخل پوشش پلاستیکی به شکل استوانه عرضه میشود.
سوسیولوژیفرهنگ فارسی عمیدعلمی که به مطالعۀ روابط بین افراد، گروهها و طبقات اجتماعی میپردازد؛ جامعهشناسی.
دیرالسوسیلغتنامه دهخدادیرالسوسی .[ دَ رُ س ْ سو سی ی ] (اِخ ) بلاذری گوید همان دیر مریم است آن را مردی از اهل سوس ساخت و در آن با راهبانی ساکن گشت و سپس به این نام خوانده شد و آن در نواحی مغرب سامراء (سرمن رای ) است . (از معجم البلدان ).
فسوسیلغتنامه دهخدافسوسی . [ ف ُ ] (ص نسبی ) افسوسی . مسخره . مستهزء. هزال . دلقک . (یادداشت بخط مؤلف ) : به بخشش نباشد ورا دستگاه فسوسی بخواند بزرگش ، نه شاه . فردوسی .مر مؤذن را چون نانی دشوار دهی ؟مر فسوسی را دینار جز آسان ن
ابوطاهر طرسوسیلغتنامه دهخداابوطاهر طرسوسی . [ اَ هَِ رِ طَ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن علی بن موسی نویسنده ٔ افسانه های چند به زبان فارسی از جمله ٔ: قهرمان نامه و داراب نامه (سرگذشت دارا و اسکندر)و کران حبشی و کتب مزبوره به ترکی ترجمه شده است .
افسوسیلغتنامه دهخداافسوسی . [ اَ ] (ص نسبی ) اهل مسخره و شوخی : آخر افسوسمان بیاید ازآنک ملک در دست مشتی افسوسی است .انوری .