خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوغات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آب نبات
فرهنگ فارسی عمید
نوعی از شیرینی که با شیرۀ شکر درست میکنند.
-
آپارات
فرهنگ فارسی عمید
۱. دستگاه نمایش فیلم.۲. دوربین عکاسی.۳. دستگاه؛ اسباب.۴. دستگاهی اتومانند، که برای پنچرگیری لاستیک تویی خودرو از آن استفاده میشود.
-
آریستوکرات
فرهنگ فارسی عمید
۱. عضو طبقۀ اشراف.۲. هواخواه و طرفدار اشراف.۳. مربوط به طبقۀ اشراف.
-
آستات
فرهنگ فارسی عمید
= استات
-
آفات
فرهنگ فارسی عمید
= آفت
-
آفتامات
فرهنگ فارسی عمید
دستگاه خودکار تنظیمکنندۀ جریان برق در موتور اتومبیل که برق را بین دینام و باتری به جریان میاندازد و ولتاژ را در مدارهای دینام و باتری تنظیم میکند.
-
آفتومات
فرهنگ فارسی عمید
= آفتامات
-
آکروبات
فرهنگ فارسی عمید
ورزشکاری که حرکات موزون و دشوار از قبیل بندبازی، ژیمناستیک، و مانند آنها انجام بدهد.
-
آلات
فرهنگ فارسی عمید
۱. [جمعِ آلَة] = آلت۲. نشاندهندۀ انواع جنس (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنآلات، بلورآلات، شیشهآلات.
-
آیات
فرهنگ فارسی عمید
= آیت
-
ابیات
فرهنگ فارسی عمید
= بیت
-
ات
فرهنگ فارسی عمید
= ت۳ Δ در کلماتی که به «ها»ی بیان حرکت ختم نمیشود همزه را حذف میکنند و حرکت آن به حرف آخر کلمه ملحق میگردد: دوستت، ساغرت، غلامت.
-
اتومات
فرهنگ فارسی عمید
۱. = اتوماتیک۲. (اسم) دستگاه خودکار.
-
اثبات
فرهنگ فارسی عمید
اشخاص مورد اعتماد.
-
احباط
فرهنگ فارسی عمید
باطل کردن؛ باطل کردن.