لغتنامه دهخدا
شولیدن . [ دَ ] (مص ) (از: شول + َیدن ، پسوند مصدری ) ژولیدن . بشولیدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). متحیر و درمانده نشستن . (فرهنگ خطی ) (رشیدی ). درهم شدن و پریشان خاطر نشستن و درمانده گردیدن . (برهان ) (آنندراج ). پریشان شدن . (جهانگیری ). || درهم شدن . پریشان گشتن . حیران و