خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوگوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوگوار
/sugvār/
معنی
مصیبتدیده؛ ماتمزده؛ ماتمدار؛ عزادار؛ غمگین؛ سوگدار، سوگزده، سوگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تعزیتدار، داغدار، عزادار، سوگی، ماتمزده، ماتمدار، مصیبتزده ≠ سوری
دیکشنری
doleful, mourner, rueful, mournfully
-
جستوجوی دقیق
-
سوگوار
واژگان مترادف و متضاد
تعزیتدار، داغدار، عزادار، سوگی، ماتمزده، ماتمدار، مصیبتزده ≠ سوری
-
سوگوار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - مصیبت زده 2 - اندوهگین .
-
سوگوار
لغتنامه دهخدا
سوگوار. (ص مرکب ) (از: سوگ + وار، پسوند اتصاف ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مصیبت زده . صاحب ماتم را گویند چه سوگ به معنی ماتم و وار به معنی صاحب است . (برهان ). ماتم زده . (فرهنگ رشیدی ) : بدو گفت پیران که ای شهریارچه بودت که گشتی چنین سوگوار....
-
سوگوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹سوکوار› sugvār مصیبتدیده؛ ماتمزده؛ ماتمدار؛ عزادار؛ غمگین؛ سوگدار، سوگزده، سوگی.
-
سوگوار
دیکشنری فارسی به عربی
حزين
-
جستوجو در متن
-
عزادار
واژگان مترادف و متضاد
پرسهنشین، داغدار، سوگوار، سوگوار، ماتمزده، ماتمزده، مصیبت
-
عزاداری
فرهنگ واژههای سره
سوگوار
-
ماتم دیده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] mātamdide مصیبتدیده؛ سوگوار.
-
داغدیده
واژگان مترادف و متضاد
داغدار، سوگوار، عزادار، مصیبتدیده
-
مصیبتدیده
واژگان مترادف و متضاد
داغدیده، سوگوار، عزادار، ماتمزده
-
مصیبتزده
واژگان مترادف و متضاد
داغدار، سوگنشین، سوگوار، ماتمزده
-
پرسهنشین
واژگان مترادف و متضاد
سوگوار، عزادار، ماتمزده ≠ سوری
-
rueful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرگردان، اندوهناک، سوگوار
-
سوگ دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] sugdār عزادار؛ ماتمدار؛ سوگوار.