سویرغالغتنامه دهخداسویرغا. [ ی َ ] (اِ) غم و اندوه . || رنج و سختی . (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 100).
یسارغیلغتنامه دهخدایسارغی . [ ی َ رَ ] (اِخ ) محمدبن حنیف بن جعفربن زبر یسارغی ، از اهل بخارا بود و از بجیربن نصر و ابوعبداﷲبن ابی حفص و جز آن دو روایت کرد و ابونصر باهلی از او روایت دارد. (از لباب الانساب ).
یسارغیلغتنامه دهخدایسارغی . [ ی َ رَ غی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به یسارغ و یسارغ بن یهودابن یعقوب نبی (ع ) بود. (از لباب الانساب ).
سویرغاللغتنامه دهخداسویرغال . [ ی َ ] (ترکی - مغولی ، اِ) خلعت و بخشش پادشاهی . سیورغال . تیول . بخشیدن پادشاه قطعه ٔ زمین یا ده یا قصبه ای بکسی که بتصرف ابدی وی باشد. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 107). رجوع به سیورغال شود.
سویرغاللغتنامه دهخداسویرغال . [ ی َ ] (ترکی - مغولی ، اِ) خلعت و بخشش پادشاهی . سیورغال . تیول . بخشیدن پادشاه قطعه ٔ زمین یا ده یا قصبه ای بکسی که بتصرف ابدی وی باشد. (ناظم الاطباء) (شعوری ج 2 ص 107). رجوع به سیورغال شود.