سياجدیکشنری عربی به فارسیحصار , ديوار , پرچين , محجر , سپر , شمشير بازي , خاکريز , پناه دادن , حفظ کردن , نرده کشيدن , شمشير بازي کردن , چپر , خارپشته , راه بند , مانع , پرچين ساختن , خاربست درست کردن , احاطه کردن , طفره زدن , از زير (چيزي) در رفتن
لرزهیاب بالای چاهuphole geophone, shotpoint seis, bug 3, uphole seisواژههای مصوب فرهنگستانلرزهیاب مستقر در نزدیکی دهانۀ چال انفجار
خا ـXaaSواژههای مصوب فرهنگستان← خدمات اَبری *2 خط تیره بهجای x آمده است و نشان میدهد که خا در ترکیب به کار میرود.
سیاجلغتنامه دهخداسیاج .(ع اِ) دیوار و آنچه بدان چیزی را احاطه نمایند مثل خرمابن و رز و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).