سُعِّرَتْفرهنگ واژگان قرآنشعله ور شد(از مصدر تسعير به معناي شعلهور ساختن آتش است ، بطوري که زبانه بکشد )
شهرتلغتنامه دهخداشهرت . [ ش ُ رَ ] (از ع ، اِمص ، اِ) آوازه . صیت . اشتهار. نامبرداری . بلندآوازگی . معروفیت . نام آوری . (یادداشت مؤلف ). اشتهار. (از ناظم الاطباء) : شهرت آفت است و همه آن خواهند و خمول راحت است و همه از آن گریزند. (کیمیای سعادت ). رجوع به شهرة شود.<b
شهرتفرهنگ فارسی عمید۱. مشهور شدن به بدی و رسوایی یا به نیکی و نیکنامی.۲. (اسم) [عامیانه] نام خانوادگی.۳. [قدیمی] فاش گشتن امری؛ آشکار شدن؛ ظاهر شدن.
شهرتدیکشنری فارسی به انگلیسیcelebrity, dignity, éclat, fame, honor, luster, name, popularity, prestige, publicity, recognition, renown, repute, tag
جحیملغتنامه دهخداجحیم . [ ج َ ] (ع ص ، اِ) آتش سخت شعله زن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || آتش توبرتو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || هر آتش بزرگ که در مغاکی افروخته باشند. (منتهی الارب ) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). آتش بزرگ . (تر
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبادبن قیس بن ثعلبة بکری . مکنی به ابی منذر و ابوبجیر. از حکیمان و دلیران و بزرگان و شاعران عرب است در جاهلیت . وی در جوانی امارت بنی ضبیعة داشت و جنگ معروف بسوس بزمان وی ببود. و او با چندقبیله از بکر، که یشکر و عجل و قیس از آن جمله اند، از جنگ کناره