لکای بیرنگbleached shellac, bone dry bleached shellacواژههای مصوب فرهنگستانمحصول بیرنگ حاصل از رنگبَری صمغ لکای نارنجی
سلقلغتنامه دهخداسلق . [ س ِ ل َ ] (ع اِ) آنچه از درخت فروریزد. || گیاه شبرق خشک . || شهد که در طول خانه ٔ مگس است . طرف راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
آغریوسلغتنامه دهخداآغریوس . (یونانی ، اِ) حلیمو. حماض البقر. سلق برّی . سلق جبلی . جلناق . آزاددارو. ترشینک . طوطاغ آغرس . سرخ پای . هلموت .
سلقلغتنامه دهخداسلق . [ س ُ ل ُ ] (اِ) کیسه ٔ بزرگ چرمینی را گویند که اصناف و اجلاف برمیان بندند. (برهان ). خریطه ٔ بزرگ چرمین . (ناظم الاطباء) : خلیلدان چو درآید بنطق با چمته سلق ز تسمه زند بند بر زبان نصیح . نظام قاری (دیوان ص <span cla