سپردة جاریcheckable depositواژههای مصوب فرهنگستانوجوهی که در بانک یا هرگونه مؤسسة مالی دیگر نگهداری میشوند تا افراد بتوانند در صورت نیاز با نوشتن چک یا حواله بهسرعت به حسابهای خود دسترسی یابند
شیردهلغتنامه دهخداشیرده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) انسان و یا حیوانی که شیر می دهد. (ناظم الاطباء). شیردهنده . (فرهنگ فارسی معین ).- پستان شیرده ؛ پستانی که شیر داشته باشد. (ناظم الاطباء).- گاو شیرده . رجوع به همین عنوان شود.
سپردهلغتنامه دهخداسپرده . [ س ِ / س َ پ َ / پ ُ دَ / دِ ] (ن مف ) طی کرده و راه رفته . (آنندراج ) (برهان ) : همه تنگدل گشته و تافته سپرده زمین شاه نایافته .
سپردهلغتنامه دهخداسپرده . [ س ِ پ ُ دَ / دِ ] (اِ) امانت . ودیعه . || (ن مف ) تسلیم شده . (ناظم الاطباء). || پایمال گردیده و بپای کوفته شده . (برهان ) (آنندراج ).هر چیز که بپای فروگیرند و پایمال کنند. (اوبهی ).
سردحلغتنامه دهخداسردح . [ س َ دَ ] (ع ص ، اِ) زمین نرم مستوی و هموار. || جای نرم که گیاه نصی رویاند یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).