سپهرفرسایلغتنامه دهخداسپهرفرسای . [ س ِ پ ِ ف َ ] (نف مرکب ) فرساینده ٔ سپهر : برزد شغبی سپهرفرسای او نیز نگون فتادبر جای .نظامی .
نگون افتادنلغتنامه دهخدانگون افتادن . [ ن ِاُ دَ ] (مص مرکب ) نگون فتادن . به خاک افتادن . به سر به زمین آمدن . به روی بر زمین افتادن : ز بور اندرافتاد خسرو نگون تن پاکش آلوده شد پر ز خون . دقیقی .می فتند از پَرّ تیرت بر زمین شیران نگون <