تونل شوکshock tunnelواژههای مصوب فرهنگستانتونل بادی که در آن سیال با سرعت بالا جریان مییابد و شوکهایی با ماخ 6 تا 25 تولید میکند
لولۀ شوکshock tubeواژههای مصوب فرهنگستانتونل بادی که در پژوهشهای فوقِصوتی کاربرد دارد و در آن سیال با فشار بالا جریان مییابد و در آزمونگاه به سرعت بسیار بالایی میرسد
مرحلۀ شوک و انکارdenial and shock stageواژههای مصوب فرهنگستاننخستین مرحله از پنج مرحلۀ فرایند مرگ که دورۀ زودگذر و حادی است و در آن فرد با شناسایی و پذیرش اینکه به یک بیماری کشنده مبتلاست، دچار اضطراب شدیدی میشود
سپکلغتنامه دهخداسپک . [ س ِ ] (اِ) زردیی را گویند که به روی غله زار نشیند و دانه ٔ گندم را پوچ و ضایع گرداند. (برهان ) (از آنندراج ).
سپکلغتنامه دهخداسپک . [ س ِ ] (اِ) زردیی را گویند که به روی غله زار نشیند و دانه ٔ گندم را پوچ و ضایع گرداند. (برهان ) (از آنندراج ).
اسپکلغتنامه دهخدااسپک . [ اَ پ َ ] (اِ) خیمه ٔ کلان . (غیاث اللغات ). || از اندامهای اسطرلاب . (التفهیم بیرونی ). فَرَس . از اعضاء اسطرلاب . || پره و دندانه ٔ کلید: المغبن ؛ جای اسپک کلید. المغرز؛ جای اسپک کلید. (مهذب الاسماء). و رجوع به اسبک شود.
اسپکلغتنامه دهخدااسپک . [ اِ پ ِ ] (اِخ ) جان هنینگ . یکی از مشاهیرجهانگردان انگلیس . مولد وی جوردانس بسال 1827 م . و وفات سنه ٔ 1864. وی در 17سالگی داخل خدمت نظام شده ودر عسکر هندی تا رتبه ٔ
اسپکفرهنگ فارسی معین(اِ پَ) (اِمصغ .) = اسبک : 1 - اسب چوبین یا گلین که کودکان برای بازی می سازند. 2 - یکی از اندام های اسطرلاب . 3 - خیمه بزرگ .
اسپکفرهنگ فارسی معین( ~.) [ از انگ . ] (اِ.) ضربة محکم و سریع به توپ برای رد کردن توپ به محوطة حریف از روی تور، اسبک ، آبشار.