سکنا گزیدنفرهنگ مترادف و متضادمنزل کردن، اقامت کردن، مقیم شدن، جای گرفتن، متوطن شدن، ماوا گزیدن، خانه کردن، سکونت کردن، سکونت گزیدن ≠ کوچیدن
شکناbreaker 1واژههای مصوب فرهنگستان1. موجی که بهدلیل دارا بودن شیب بسیار تند پایدار نمیماند و در نزدیکی ساحل میشکند و به کف تبدیل میشود 2. موجی که بهدلیل برخورد با صخره یا یک جسم سخت در هم میشکند متـ . موج شکنا breaking wave
ژرفای شکناbreaker depth, breaking depthواژههای مصوب فرهنگستانژرفای آب ساکن (stillwater) در نقطهای که در آن موج در هم میشکند متـ . ژرفای موج شکنا
ماوا کردنفرهنگ مترادف و متضادجا گرفتن، اقامت کردن، مقیم شدن، اقامت کردن، سکونت کردن، سکنا گزیدن، ماوا یافتن