شنآسsand millواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی استوانهای و قائم، حاوی شن، با میلۀ چرخان و دیسک (disc) که آسمایه در آن میگردد متـ . آسیای شنی
شن و ماسهsand and gravelواژههای مصوب فرهنگستانمواد ساختمانیای با اندازۀ درشتتر از سیلت و ریزتر از قلوهسنگ
پوزهپارویی سیحونیPseudoscaphirhynchus fedtschenkoiواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تاسماهیان و راستۀ تاسماهیسانان که دارای پوزۀ کشیده و بدن دوکشکل با خطوط تیره و روشن است
سیجونلغتنامه دهخداسیجون . [ س َ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است در ماوراءالنهر نزدیک خجند. (برهان ) (آنندراج ). مصحف سیحون . رجوع به سیحون شود.
سیردریالغتنامه دهخداسیردریا. [ دَرْ ] (اِخ ) سیحون . رودی است در آسیای مرکزی بطول 2700 کیلومتر که از مرتفعات شرقی نجد ایران سرچشمه گرفته بر دریای آرال (دریای خوارزم ) ریزد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سیحون شود.
بارابیلغتنامه دهخدابارابی . (ص نسبی ) منسوبست به باراب که ناحیه ای است در پشت نهر سیحون . از بلاد مشرق . (سمعانی ).
ارکسارتلغتنامه دهخداارکسارت . [ اُ رِک ْ ] (اِخ ) رود سیحون . (ایران باستان ص 1649 و 1650). رجوع به ارکسانت شود.